اخبار محیط زیست
رییس سازمان حفاظت محیط زیست میگوید: از لحاظ بینالمللی زمانی میگویند شما ایمن هستید که سرانه آب ۱۷۰۰ مترمکعب باشد، سرانه ما اکنون تقریباً ۱۰۰۰مترمکعب است، حتی توزیع این میزان آب هم در کشور ما نامناسب است؛ سرانه آب برای دوسوم جمعیت ایران زیر ۶۰۰ مترمکعب است، این میزان از لحاظ استانداردهای آبی «فوق بحرانی» است.
یک سال پیش عیسی کلانتری، رئیس سازمان محیطزیست شد؛ سازمانی که متولی حل بحرانهای زیستمحیطی فراوانی است؛ کمبود آب و خشکسالی، آلودگی هوا و گرد و خاک، زمینخواری، جنگلخواری و کوهخواری، آلودگی آب، جمعیت حیات وحش روبهانقراض، فرسایش گستردهخاک و… .
روزنامه سازندگی نوشت: کلانتری که برای ۱۱ سال وزیر کشاورزی بوده است، از روز اول ریاست خود بر سازمان محیطزیست از وضعیت وحشتناک بحران آب و برنامههایش برای بهبود اوضاع گفت. کلانتری بارها اعلام کرد که تصمیمگیریها در حوزه آب غلط است و اگر اولویت محیطزیست ایران «آب» نباشد، کشور با بحران عجیبی روبهرو میشود: «مسئله آب را نباید قربانی مسئلهای مانند یوزپلنگ کرد. هر دو اهمیت دارند اما اولویتهای کشور باید در نظر گرفته شود.» با معاون رئیسجمهور و رئیس سازمان محیطزیست در یکی از روزهای داغ آخر تیرماه ۹۷ در طبقه آخر ساختمان پردیسان گفتوگو کردیم، گفتوگویی که با نهیبی آغاز شد: «چراغهای آنطرف اتاق را خاموش کن».
بدون مقدمه به سراغ اصل موضوع برویم؛ جنگ آب در ایران ظاهرا بسیار زود شروع شد؛ وضعیت خوزستان که مشخص است، مردم کوهرنگ همچنان آبشان را میخواهند، اصفهان آب ندارد، برازجانیها هم معترضند، سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی هم بیآب هستند و… فکر میکردید اینقدر زود به این مرحله برسیم؟
خیلی هم زود نیست؛ این مشکل آب با افزایش جمعیتی که داشتیم قابل پیشبینی بود. مخصوصا اینکه سیاستهای کلان کشور هم بر این بود تا جای ممکن از منابع آبی استفاده شود. این موضوع باعث شد منابع محدودتر، زودتر به مشکل بربخورند. معضل آب مسئله غیرقابل پیشبینیای نبوده و نیست. میزان منابع آب یک کشور مثل یک حساب بانکی است؛ ما یک مقدار محدودی آب داریم و یک مقدار پسانداز، حالا براساس اینکه شما تصمیم بگیرید چقدر میخواهید مصرف کنید، مشخص میشود چقدر آب باقی میماند. این مسئله کاملاً قابل پیشبینی بود، همچنین این را هم در نظر بگیرید که ما با مشکلاتی چون تغییراقلیم، کاهش سال به سال بارندگی و منابع ارضی بسیار کمی هم مواجه هستیم و اینها باعث میشوند روی منابع آبی فشار بیاید.
دقیقاً چقدر آب تجدیدپذیر داریم؟
آخرین آمار وزارت نیرو برای سال آبی گذشته حدود ۸۸میلیارد مترمکعب است، این میزان امسال قطعاً کمتر شده و این عدد باید به حدود ۸۰میلیارد مترمکعب رسیده باشد.
این میزان آب، برای جمعیت ۸۰میلیونی ما کافی نیست؟
قطعاً نه؛ ما چیزی به اسم حقآبه زیستمحیطی داریم که آن را نمیدهیم، وقتی این اتفاق نمیافتد با پیامدهای مختلفی مثل گردوخاک، خشک شدن تالابها و رودخانهها و… مواجه میشویم. این اتفاقات هم فشار را روی برداشت آبهای زیرزمینی زیاد میکند، اتفاقی که عواقب دیگری مثل فرونشست زمین و شورتر شدن آبها دارد. از لحاظ بینالمللی زمانی میگویند شما ایمن هستید که سرانه آب ۱۷۰۰ مترمکعب باشد، سرانه ما اکنون تقریباً ۱۰۰۰مترمکعب است، حتی توزیع این میزان آب هم در کشور ما نامناسب است؛ سرانه آب برای دوسوم جمعیت ایران زیر ۶۰۰ مترمکعب است، این میزان از لحاظ استانداردهای آبی «فوق بحرانی» است.
حتی در برخی مناطق مثل سیستان و بلوچستان، خراسان رضوی و جنوبی و یزد سرانه آب زیر ۳۵۰ مترمکعب است، از سویی سرانه آب برای یکسوم دیگر کشور که اهالی برخی مناطق شمالی و غربی هستند، بیش از ۱۳۰۰ مترمکعب است. میزان سرانه آب کلی کشور خودش یک مصیبت است، وقتی به شکل جزئی نگاه میکنیم وضعیت بحرانیتر میشود.
اما واقعاً چه چارهای برای توزیع مناسب آب وجود دارد؟ همیشه اولین کاری که در این رابطه انجام شده، راهکار دمدستی بوده؛ انتقال آب!
این انتقال آبها خیلی تاثیرگذار و معنادار نیستند و فقط به اصل مسئله آسیب وارد میکند. کل انتقالهای آب ما چیزی کمتر از ۲درصد منابع آب تجدیدپذیر کشور است. مسئله اصلی این است که ما باید به هر شکلی مصرف خودمان را کاهش دهیم، اینکه آب را کجا مصرف کنیم درحالحاضر اصلاً مطرح نیست. میزان مصرف کنونی آب در ایران بالای ۹۵میلیارد مترمکعب است و طبق استانداردهای محافظهکارانه جهانی این میزان باید به کمتر از ۵۵ میلیارد مترمکعب برسد. یعنی ما باید سالانه ۴۰میلیارد مترمکعب از مصرف آب خود را کاهش دهیم تا بتوانیم از منابع آب کشورمان محافظت کنیم.
واقعاً چگونه میشود به این شدت میزان مصرف آب را در ایران کم کرد؟ مثلاً کشاورزی را کاملاً تعطیل کنیم؟
در این رابطه دیگر من نیستم که باید تصمیم بگیرم، سیاستگذاران کلان کشور باید کاری انجام دهند. شما وقتی با یک فاجعهای روبهرو میشوید باید از آن جلوگیری کنید، مثلا ممکن است نیمی از دستگاه گوارش یک بیمار سرطانی را بردارند تا زنده بماند. به هرحال مسئله آب چنین سیاستهایی را میخواهد و بله قاعدتاً اولین بخشی که باید میزان مصرف خود را کاهش بدهد، بخش کشاورزی است. شما نمیتوانید در مناطقی که بیلان منفی دارد، به فشار روزمره اضافه کنید. با این کار ما بهجای اینکه بیمار را نجات دهیم، او را به قتل میرسانیم. وضعیت موجود با سیاستهای «من بمیرم، تو بمیری» هم قابلدرمان نیست، سیاستهای غیرمعنیداری که به کسی آسیب وارد نکند دیگر جواب نمیدهد.
از نظر شما چه سیاستی باید داشته باشیم؟
باید اول مردم را توجیه کنیم که مشکل واقعی چیست.
اما گاهی این کار جواب نمیدهد، دیدید که در اصفهان منابع آب را اندکی مدیریت کردند و چه اتفاقی افتاد.
بله، چون ما واقعاً صورت مسئله را به مردم نمیگوییم و همهچیز را پنهان میکنیم. جالب است یک گروهی در همین دولت میگویند که مشکل آب جزئی است. به نظر من مردم مقصر نیستند، ما صورت مسئله واقعی بحران آب را با آنها در میان نگذاشتهایم. از گذشته دور تا امروز بخشی از بحران آب را امنیتی کردیم، بخشی از آن را حفاظتی کردیم و به مردم واقعیت ماجرا را نگفتیم. همین وزارت نیرو تا ۳ سال پیش میگفت که میزان آب تجدیدپذیر ایران ۱۲۴میلیارد مترمکعب است. درحالیکه میدانستیم این میزان زیر ۱۰۰میلیارد مترمکعب است.
یعنی آمار اشتباه بود یا دروغ میگفتند؟
حساب بانکی شما میتواند دروغ باشد؟ میزان بارش مشخص است، میزان تبخیر هم که مشخص است، اختلاف این دو میشود آب تجدیدپذیر کشور. ۲سال پیش آقای چیتچیان، وزیر سابق نیرو جسارت کردند گفتند که میزان آب تجدیدپذیر ما به زیر ۹۰میلیارد مترمکعب رسیده. درحالیکه ما تا آن زمان هنوز با آمار ۵۰سال پیش زندگی میکردیم. کافی است یک دوری در ایران بزنید تا ببینید وضعیت از چه قرار است. وضعیت فارس، خوزستان، همدان، گیلان، مازندران و… را بررسی کنید تا ببینید چه اتفاقی افتاده است. درست است که برخی مواقع سوءاستفادههایی رخ میدهد، اما مردم گناهکار نیستند.
یک مثالی میزنم، از دز به قم آب انتقال دادند، در حین انتقال این میزان آب انقدر آب به کشاورزان غرب استان اصفهان رسید که تمام زمینهای کشاورزی گندم و جو به باغ تبدیل شد. پارسال کشاورزها میگفتند کسی نیست میوههای ما را بچیند، امسال همه درختها خشک شده. آنها نمیگویند آب نیست، میگویند به ما آب نمیدهند.
ببینید انتقال آب برای کشاورزی صحیح نیست، آبی که از دز به قم میرفت هم برای کشاورزی نبود برای رفع نیازها به آب شرب بود. اینکه آب به کشاورزان رسیده یعنی تخلف شده. انتقال آب برای کشاورزی کار بسیار غلطی است، اما انجام این کار برای حفظ محیطزیست و آب شرب مردم ضروری است، همه دنیا این کار را میکنند. ما موظفیم آب بهداشت و آشامیدنی مردم را به هر نحوی تأمین کنیم، این جزو حقوق بشر و شهروندی هرکسی است.
پس شما میگویید در شرایطی انجام عملیات انتقال آب ضروری است
همانطور که گفتم در مرحله اول مشکل من اصلاً انتقال نیست، مشکل من زیاد مصرف کردن آب است. این سرزمین نمیتواند سالی ۹۵ یا ۹۷میلیارد مترمکعب آب مصرف کند، حق این سرزمین از منابع آبیاش، سالی ۵۵میلیارد مترمکعب است. هرچه بیشتر آب مصرف شود مشکلات بیشتر میشود، رودخانهها خشکیدهاند درنتیجه مسائل زیستمحیطی پیدا شدهاند و … ما از گذشته دور سیاستهای غلطی را هم اجرا کردیم، مثلاً در قبل انقلاب تعریف کردهایم که آب گیلان با این میزان بارندگی از مناطق خشکی مثل قزوین، آذربایجان شرقی، کردستان تأمین شود و این نیاز را از خودش که ۹۰۰میلیمتر بارندگی دارد، تأمین نکردهایم و به بالادستیهایی که محتاج آب هستند، فشار آوردهایم تا در گیلان شالیزار داشته باشیم. جالب این است که حقآبه سفیدرود را هم ندادهایم. سد این رود سال ۴۲ یا ۴۳ افتتاح شده. حاکمیتها قبل و بعد از انقلاب این کارها را کردند، درجایی که مردم آب ندارند آنها را محرومتر میکنیم و درجایی که آب فراوان وجود دارد از جایی دیگر آب میگیریم. درواقع سیاستهای آبی ما از قبل و بعد از انقلاب هیچ مبنای پایداری نداشتند و توسعه پایدار اصلاً مطرح نبود.
چه میشود که جمعیت اصفهانی که آب ندارد، تا این حد افزایش پیدا میکند؟
ما آمایش و برنامهریزی نداشتیم و به جای اینکه جمعیت را به جزایر جنوب ببریم، به جمعیت اصفهان افزودهایم، درحالیکه ۸۰درصد جمعیت جهان در سواحل است. جمعیت را به کنار بگذارید ما بهجای اینکه صنایع آببر را به سمت سواحل ببریم، سواحل را تخلیه کردهایم و به داخل سرزمین آوردهایم. همین باعث شد تا ابتدای امسال اعلام کنیم پروانه ساخت صنایع فولاد و پتروشیمی در داخل سرزمین را به هیچکسی نمیدهیم، هرکسی هم میخواهد ناراحت شود، بشود، همه باید به سواحل بروند. سیاست این بوده که در شهرهای خشک ایران هرکسی یک کارخانه فولاد داشته باشد، یک کارخانه فولاد یک میلیون تنی حداقل ۵۰۰لیتر در ثانیه آب میخواهد! این یعنی ۱۵میلیون مترمکعب در سال. ملت آب شرب ندارند بعد برایشان کارخانه فولاد ساختهایم. کارهای عجیبوغریبی از نظر آمایش سرزمینی رخ داده که اصلاً مدنظر نبوده. هرکسی قدرت سیاسی بیشتری داشته، هر استانی نماینده فعال بیشتری داشته بدون توجه به استراتژی توسعه و محیطزیست صنعت ساخته است.
این را هم بدانید؛ در شهرهای کویری ما فضای سبز، سرانه بیشتری از شهرهای غیرکویری دارد. مثلاً در قلههای کوههای تبریز جنگلکاری میکنند و آبش را هم از دریاچه ارومیه میآورند. در اصفهان دهها هزار هکتار فضای سبز ایجاد میکنند اینها غلط است. هر روز شاهدیم که در تهران به هزینه آب استانهای مجاور فضای سبز را زیاد میکنند، بعد میگوییم تهران مشکل آب ندارد؛ این حرف درست است چون ما آب مازندران، کرج و قزوین را به تهران آوردهایم و میخواهیم فضای سبز این شهر را با بارندگی پایین افزایش دهیم. اما اینکه نشد آمایش سرزمین، اینکه نشد توسعه پایدار، دیگر مشکل آب مسئله جنوب نیست اکنون خراسان، همدان، آذربایجان و… هم با مشکل آب مواجه شدهاند.
آقای دکتر همه این صحبتهای شما فقط من را یاد آن ادعایی میاندازد که تا سال ۲۰۵۰خاورمیانه و بخش زیادی از آنکه شامل نیمه جنوبی ایران هم میشود، غیرقابل زندگی میشود، ما واقعاً داریم به نابودی سرزمین نزدیک میشویم؟
ما به نابودی کشاورزی نزدیک میشویم تا نابودی سرزمین، ما میتوانیم با آبهای گرانقیمت مثل شیرین کردن آب از دریا آب صنعت و شرب شهرهایمان را تأمین کنیم ولی کشاورزی نخواهیم داشت. با آبشیرینکن میتوانیم آب خوردن داشته باشیم، اما با مترمکعبی ۴۰هزار تومان که نمیتوانیم کشاورزی کنیم. کشاورزی در معرض خطر است، اگر از سرزمین کشاورزی نخواهیم، میتوانیم حفظش کنیم.
اما ما در خوزستان چنین چیزی را نمیبینیم. مردم در آنجا مستقیماً تأثیرات بیآبی را دیدهاند.
در شرایط عادی استان خوزستان جزو آخرین استانهایی است که آب کشاورزی نخواهد داشت، یعنی آب این استان معادل گیلان و مازندران است. اشاره کردم این استان مشکل توزیع منابع آبی دارد، زمانی هست که من ماهی ۵میلیون حقوق دارم، میتوانم یکدست کتوشلوار بخرم و از گرسنگی بمیرم. ما توزیع منابعمان در خوزستان درست نیست، اگر در این استان اولویت زیستمحیطی را صفر قرار دهیم که اتفاقاً این کار را هم کردهایم، میبینیم مردم این استان با پیامدهای زیادی مواجه میشوند. ما باید ببینیم آبمان را در خوزستان در کجا باید هزینه کنیم، ما در منابع محدود آبی اولویت نداشتیم و نداریم، فکر میکنیم محیطزیست باید آخرین اولویت ما باشد؛ شادگان، هورالعظیم و منصوریه خشک و کارون باید گندیده شود تا ما به گندمها آب بدهیم! شاید ما بتوانیم ۸۰میلیون دلار گندم تولید کنیم، ولی پاییندست باید ۸۰۰میلیون دلار هزینه مسائل بهداشتی مردم را بدهیم. ما شرمنده مردم خوزستان هستیم ولی کاری هم از دستمان بر نمیآید. کارون بگندد، گردوخاک سلامت مردم را تهدید کند اما در بالادست هزاران هکتار گندم تولید کنیم، اینجاست که ما ضرر میکنیم. اینکه مردم ۱۰۰روز در هوای آلوده زندگی کردند را خسارت نمیبینیم، اما آن عدم تولید برنج را خسارت میبینیم.
در هامون چطور؟ در آنجا که رسماً زندگی دارد از بین میرود.
بله، وقتی زندگی مردم به کشاورزی وصل باشد، زندگی هم از بین میرود. به همین دلیل من میگویم میتوانیم از کشاورزی زابل و هامون صرفنظر کنیم تا زنده نگهشان داریم. در هامون ۴۰۰میلیون مترمکعب آب به ۴۶هزار هکتار زمین تخصیص داده شده و ۸۵۰ میلیون دلار هم هزینه لولهکشی کردیم که آبی در آن نیست. افغانستان از ۸۲۰میلیون مترمکعب آبی که باید به ما میداد، ۱۰میلیون داده. در جایی که آب کم داریم، دولت ما به ازای هر کشاورز ۲۵۰میلیون تومان سرمایهگذاری کرده است. ما باید ببینیم اصلاً باید در آنجا کشاورزی کنیم یا آنجا را بعد از حل مسئله گردوخاک به مرکز توسعه بازرگانی، صنایع کوچک و تبدیل کنیم تا درآمد مردم را افزایش دهیم و آنها را از شر یک کشاورزی ناپایدار نجات دهیم؟ کشاورزی در معرض خطر است، میتوانیم مردم را حفظ کنیم و باید به فکر درآمد و محیطزیستشان باشیم. اما متأسفانه همیشه اهداف کوتاهمدت بر ما حاکم است.
میگویید اگر از سرزمین کشاورزی نخواهیم میتوانیم آن را حفظ کنیم، اما از سویی ما همچنان به دنبال خودکفایی هستیم، قرار نیست این سیاست تغییر کند؟
خودکفایی را کنار بگذارید، ما میگوییم ملت ایران، کشور ایران، رهبران و مسئولان حوزه سیاستگذاری، شما در سال حق دارید حداکثر ۶۰میلیارد مترمکعب آب مصرف کنید. از این میزان، ۲.۵ میلیارد برای صنعت است و ۷میلیارد برای حوزه بهداشت و شرب. پس در کل ۵۰میلیارد مترمکعب آب باقی میماند، این میزان را برای کشاورزی داریم. با این مقدار میتوانیم دو برابر نیاز مردم گندم تولید کنیم، میتوانیم ۷۰درصد آن را تولید کنیم. در آن صورت میتوانید در دو کالا خودکفا شوید و ۵۰ کالا را هم وارد کنید. ما امروز سالی ۱۲ میلیارد دلار واردات مواد اولیه کشاورزی داریم، بله در شرایط عادی و با اصلاح قیمت نان در زمان احمدینژاد در تولید گندم خودکفا شدیم. میتوانیم خودکفا شویم، ما باید نقطه بهینه را با ۵۰میلیارد مترمکعب آب پیدا کنیم. با این ۵۰میلیارد هر کار میخواهید بکنید، هرقدر خواستید کشاورزی کنید و راندمان تولید خود را افزایش دهید، اما دیگر نباید آب بیشتری مصرف کنید. مثلاً میتوانیم ۱۰۰ درصد گندم را تولید کنیم و ۱۰۰درصد روغن نباتی را وارد کنیم، این دیگر در اختیار شما است. دعوای ما سر اینها نیست، دعوای ما سر مقدار مصرف آب است.
یکی دیگر از آبهای گرانقیمتی که سراغ آن رفتهایم، آبهای ژرف هستند. آب ژرف در ایران به نتیجه میرسد؟
من چه میدانم به نتیجه میرسد یا نه، وزارت نیرو هم خوشبختانه این موضوع را پیگیری نکرده. بخشهای دیگر در حال پیگیری استفاده از آبهای ژرف هستند. ولی مگر از ۲هزار متر، ۳هزار متر چقدر آب بیرون میآید؟
شما میگویید بحث انتقال آب اصلاً مطرح نیست و موضوع بیشتر درباره مصرف است اما مردم خوزستان میگویند آنها آب ندارند چون آبشان به مناطق دیگر منتقل میشود.
نه، این موضوع درست نیست؛ البته یک بخش کوچکی از آب خوزستان منتقل میشود، مثلاً از حوزه خوزستان سالانه یک میلیارد مترمکعب آب برداشت میشود، این استان در شرایط آبی بالای ۲۵میلیارد مترمکعب آب دارد و در شرایط خشکسالی این میزان به حدود ۱۴میلیارد مترمکعب میرسد. اما مردم خوزستان حق دارند، برای اینکه سیاستهای آبی ناپایداری داشتیم. با اینکه سدهای ساختهشده در آن منطقه برای خوزستان بود، اما حقآبه طبیعت را در نظر نگرفتند و همین باعث شده دشت خوزستان مرکز خیزش گردوخاک شود. قبل از ساخت این سدها سالی چند سیلاب در این دشت میآمد که خاکها را به هم میچسباند، گیاه در دشت رشد میکرد و درنتیجه گرد وخاک به وجود نمیآمد. ما با سدسازی جلوی سیلابها را گرفتیم، با این کار پیوستگی و چسبندگی خاک از بین رفت، از سویی پوشش گیاهی هم نابود شد و در مقابل این حرکت، با اولین بادها گردوخاک ایجاد میشود. پس ما سد ساختیم، حقآبه طبیعت را ندادیم و به کشاورزی اولویت دادیم و حالا گردوخاک به وجود آمده است. البته که این پدیده در خوزستان اکنون بیشتر ریشه خارجی دارد ولی در فصل زمستان ۹۰درصد گردوخاک ریشه داخلی دارد. ما همهچیز را با هم ندادیم، اشکالی ندارد که سد بسازیم و کشاورزی را توسعه بدهیم اما باید حقآبه طبیعت را هم میدادیم. حقآبه طبیعت در استان خوزستان حداقل ۵ تا ۶ میلیارد مترمکعب آب است اما این آب را به حوزه کشاورزی میدهیم و زندگی مردم مصیبتبار میشود. شاید خوزستان از شرایط معمولش ۵۰درصد آب کمتری داشته باشد اما اگر این میزان درست بهرهبرداری میشد، مشکلات به این اندازه نبود.
در اول صحبت از توزیع نامناسب آب حرف زدید، این مسئله هم در خوزستان وجود دارد؟
بله، توزیع آب در این استان مناسب نیست. هرکسی که در بالادست است تا جای امکان از آب بهرهبرداری میکند و پاییندست رها شده است. میتوانستیم مشکلات مردم خوزستان را با تنظیم صحیح آب کمتر کنیم. اینکه سالانه مقداری از آب خوزستان برداشته میشود اجتنابناپذیر است، نمیتوانید که مردم اصفهان را از تشنگی بکشید. اصفهان زمان صفویه ۳۰۰هزار نفر جمعیت داشت، اکنون اصفهان و شهرهای اطرافش بیش از ۴میلیون جمعیت دارند، وظیفه ماست که حداقل آب شرب این استان را تأمین کنیم. انتقال حوزه به حوزه آب در شرایط اضطرار اجتنابناپذیر است.
در دولت سازندگی که شما وزیر کشاورزی بودید، به این پیوستهایی که اکنون میگویید دقت میشد؟
ببینید، در سالهای ۶۷ و ۶۸ به این موضوعات دقت نشد، اما از سال ۶۹ این اتفاق افتاد.
چطور؟
برای اینکه پیش از آن علم کافی را نداشتیم، به شدت تحت تأثیر مسائل سیاسی بودیم، آن زمان جنگ بود و میگفتیم باید حتماً گندم را تولید کنیم. اما بعد از جنگ اصول علمی اولویت پیدا کرد، از اوایل دهه ۷۰ توسعه پایدار را مدنظر قرار دادیم، از حدود سال ۷۲ به بعد پایداری آب هم با تولیدات بیشتر را در نظر گرفتیم. مثلاً از سال ۷۵ من دستور دادم که کشت دوم در استان فارس ممنوع شود. از آن سالها واحد تولید ما تغییر کرد و بهجای اینکه تولید در هکتار مطرح شود، در برابر یک مترمکعب آب مطرح شد. ما جزو معدود کشورهای جهان هستیم که کشاورزیمان وابسته به زراعت آبی است.
اما انتقاداتی از این قبیل انجام میشود که مثلاً در حوزه دریاچه ارومیه هیچ برآوردی در آن زمان انجام نشده بود.
این کاملاً درست است، اما این اتفاق از سال ۷۸ـ۷۹ به بعد رخ داد. اتفاقاً در دوران سازندگی مطرح شد که اگر این سدهای در دست ساخت و مورد مطالعه به بهرهبرداری برسد، دریاچه ارومیه خشک میشود. مرحوم جواهری در آن زمان مشاور آب من بود، یک روز پیش من آمدند و توضیح دادند که دریاچه ارومیه سال ۹۵ خشک میشود، سال ۹۰ دریاچه خشک شد. سال ۷۷ ما سمینار برگزار کردیم و این موضوع را هشدار دادیم، آن زمان دریاچه، خط راهآهن را زیر گرفته بود و آقای شبستری که نماینده مجلس بودند هم به استناد به همین موضوع میگفتند حرف ما واقعی نیست! خود سازمان محیطزیست هم حرف ما را قبول نکرد و به آقای خاتمی اعلام کرد که خطری، دریاچه را تهدید نمیکند. سال ۸۱ من به عنوان مشاور به رئیسجمهور، نامه نوشتم که از این سدها بهرهبرداری نکنند، همانطور که در سال ۹۰ در رابطه با سد گتوند به احمدینژاد نامه نوشتم. اولین کسی که باید درباره گتوند هشدار میداد، مهندس مشاور خائنی بود که این سدها را مطالعه میکرد، این پروژه باید همهجانبه بررسی میشد. واقعاً مسئله آب، مسئله همهجانبه است، در مسئله آب مسائل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و حتی تمدن وجود دارد. صرفاً با یک تحلیل مهندسی که نمیتوان گفت یک سد باید ساخته شود یا نه. اکنون پاسخگوی خشکی بختگان چه کسی است؟ اهمیت بختگان کمتر از ارومیه نیست.
شما واقعیتها را به زبان تلخ میگویید؛ «برای خوزستان نمیتوانیم کاری کنیم»، «دعا کنیم باد بیاید»، «یوزپلنگ مهم نیست» و… این روراست بودن و زبان تلخ بین مسئولان خریدار دارد؟
وقتی که وارونگی هوا وجود دارد، هیچ چارهای در آن زمان ندارید جز اینکه جریان هوا به وجود بیاید. بگویم دعا کنید آفتاب بیاید؟ بگویم دعا کنید آمریکا بمیرد؟ بگویم دعا کنید جمهوری اسلامی پیروز شود؟ وقتی مشکلات زیستمحیطی را ردیف میکنید، میبینید مثلاً نمره مشکلات این بخش شما ۱۰۰۰ است که ۷۰۰ مورد آن در اثر نبود آب است و یک مورد فقط یوزپلنگ است. شما ۷۰۰ امتیاز را قربانی آن یک امتیاز میکنید چون شیوه تبلیغ اینگونه است، این خبرسازی است نه خبررسانی. یوزپلنگ در جای خودش مهم است، لاکپشت هم مهم است، گراز هم مهم است، ویروس هم مهم است. هرکدام جای خود را دارد. وقتی امروز حیاتوحش به دلیل بیآبی و بیغذایی در حال نابودی است، چه باید بگویم؟ خود یوزپلنگ قربانی بیآبی است وگرنه اگر آب باشد، خرگوش باشد، علف باشد و… که دیگر این حیوان نیازی به ما ندارد و مشکلی هم نخواهد داشت. ما فرع بسیار کوچکی را گرفتیم و اصل را فراموش کردیم. اینها عوامفریبی و فریب دادن مردم است. این موضوعات خبرسازی و تبلیغات کذب است. یک مسئله بسیار کوچک را بسیار بزرگ میکنند و بهراحتی از کنار یک مسئله بزرگ میگذرند، این گمراه کردن مردم است. حالا هرچه میخواهند تصور کنند.
منبع خبر : پایگاه اطلاعرسانی سازمان حفاظت محیط زیست